حضرت زینب سلام الله علیها
نسب، ولادت، نام، لقب و کنیه
زینب دختر امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) است.[۱] زینب به معنای «درخت نیکو منظر وخوشبو»[۲] یا «زینت پدر» است.[۳]
بنابر برخی منابع حضرت زینب(س) در ۵ جمادیالاول سال پنجم[۴] یا سال ۶ هجری در مدینه متولد شد.[۵]
بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرئیل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.[۶] در کتاب «الخصائص الزینبیة» آمده است پیامبر(ص) او را بوسید و فرمود: «حاضران امّتم، غایبان را از کرامت این دخترم زینب آگاه کنند؛ همانا او مانند جدهاش خدیجه است.»[۷]
برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکةالحسین.[۸]
حضرت زینب(س) را به سبب سختیهای بسیاری که در زندگی دید، ام المصائب نیز لقب دادهاند. درگذشت جدش پیامبر(ص)، بیماری و به شهادت رسیدن مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین(ع)، شهادت برادرش امام مجتبی(ع)، واقعه کربلا و به اسارت رفتن در کوفه و شام از جمله وقایع سخت و تلخ زندگی وی به شمار میآید.[۹]
همسر و فرزندان
زینب سال ۱۷ق با عبدالله بن جعفر ازدواج کرد. در برخی منابع از چهار پسر به نامهای: علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم به عنوان فرزندان زینب و عبدالله نام برده شده است.[۱۰] مشهور است که دو تن از شهدای کربلا(عون و محمد[۱۱])، فرزندان حضرت زینب بودهاند.[۱۲] اما برخی از منابع تاریخی محمد را فرزند خوصاء بنت حفصه بن ثقیف از عبدالله بن جعفر دانستهاند.[۱۳] شاخهای از فرزندان علی «زینبیون» خوانده شدهاند.[۱۴]
معاویه برای فرزندش یزید از ام کلثوم دختر حضرت زینب(س) خواستگاری کرد ولی امام حسین (ع) او را به همسری پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر بن ابیطالب درآورد.[۱۵]
ویژگیها، فضایل و مناقب
علم و سخنوری
سخنان و خطبههای وی در کوفه و همچنین در دربار یزید، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش او است.[۱۶] وی احادیثی از مادرش حضرت زهرا(س) نقل کرده است.[۱۷] آنچنان که در کتاب مقاتل الطالبیین گزارش شده عبدالله بن عباس سخنان حضرت زهرا (س) در مورد فدک را به نقل از حضرت زینب (س) روایت کرده است. در این روایت، ابن عباس از او با عنوان عقیلتنا زینب بنت علی (ع) یاد میکند.[۱۸] محمّد بن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین نیز از وی حدیث نقل کردهاند.[۱۹]
زینب هنگام حضور امیرالمؤمنین(ع) در کوفه برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه میداد.[۲۰]
سخنرانی وی در کوفه برای شنوندگان یادآور خطبههای پدرش امیرالمؤمنین (ع) بود.[۲۱] سخنانش در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای وی با عبیدالله بن زیاد، شبیه به خطبههای امام علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) بود.
هنگام سخنرانی وی در کوفه، پیرمردی در حالی که میگریست، گفت:
«پدر و مادرم فدای ایشان که سالخوردگانشان بهترین سالخوردگان و کودکان ایشان بهترین خردسالان، و زنانشان بهترین زنان و نسل آنان والاتر و برتر از همه نسلهاست.[۲۲]
عبادت
حضرت زینب کبری (س) شبها به عبادت میپرداخت و در دوران زندگی، هیچگاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.[۲۳] شب زندهداری وی حتی در شب دهم و یازدهم محرم، ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین (ع) میگوید:
«عمه ام زینب در تمام شب عاشورا در محل عبادتش ایستاده بود و به پروردگار خویش استغاثه می کرد.»[۲۴]
ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آنگونه بود که امام حسین(ع) در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود:
«خواهرم! مرا در نماز شب، فراموش نکن.»[۲۵]
صبر و استقامت
در روز عاشورا، هنگام دیدن پیکر خونین برادرش چنین گفت:
«بار خدایا! این قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»[۲۶]
وی بارها جان امام سجاد(ع) را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج امام سجاد(ع) با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زندهام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»[۲۷]
در واقعه کربلا
نوشتار اصلی: واقعه کربلا
حضرت زینب در واقعه کربلا به همراه برادران، فرزندان و یاران امام حسین (ع) حضور یافت و پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش، زینب(س) به همراه دیگر بازماندگان اسیر شد و به شام رفت.[یادداشت ۱]
در کربلا
نوشتار اصلی: شب عاشورا
شیخ مفید از امام سجاد(ع) چنین روایت میکند: در آن شبی که صبح روز بعد پدرم کشته شد نشسته بودم و عمهام زینب (س) کنارم بود و از من پرستاری میکرد که پدرم به خیمهای رفت و جوین غلام ابوذر غفاری هم در حالی که مشغول اصلاح شمشیر خود بود کنارش بود و پدرم این شعر را میخواند:
یا دهر افّ لک من خلیل |
کم لک بالاشراق والاصیل |
|
من صاحب او طالب قتیل |
والدّهر لا یقنع بالبدیل |
|
وانّما الامر الی الجلیل |
وکلّ حی سالک سبیلی |
(ترجمه:ای روزگار! اف بر دوستی تو! که چه بسا یاران و جویندگانت را در سپیدهدمان و شامگاهان کشتی؛ و روزگار هیچگاه به غیر از آنچه میخواهد، رضایت نمیدهد. و البته زمام امور به دست خدا است؛ و سرانجام هر جانداری، مرگ است.)
این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی آنها را دریافتم و مقصودش را فهمیدم، بغض گلویم را گرفت ولی سکوت اختیار کردم و دانستم که مصیبت نازل شده است. اما عمهام بر اثر رقت قلبى كه ويژه زنانست با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب برخاست و دامنکشان نزد پدرم رفت و چون نزدیک او رفت، گفت: وامصیبتاه! ای کاش مرگ فرارسد و زندگیام را از من بگیرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان. پس حسین (ع) به او نگاهی کرد و فرمود: خواهرم! شیطان بردباری را از تو نگیرد؛ سپس چشمانش پر از اشک شد و فرمود: اگر پرنده را به حال خود بگذارند، میخوابد.
حضرت زینب (س) گفت: ای وای بر من! آیا جان تو را به زور میگیرند؟ این دلم را خونینتر میکند و بر من ناگوارتر است. سپس به صورت خود سیلی زد و گریبان را پاره کرد و بیهوش افتاد. حسین (ع) برخاست و آب بر صورتش ریخت و به وی فرمود: خواهرم! از خدا بترس و به صبر و بردباری و تسلیت خداوند متکی باش و بدان که اهل زمین میمیرند و اهل آسمان باقی نمیمانند و همه چیز رو به هلاکت و فنا است مگر وجه اللّه که خلایق را با قدرت خویش آفریده و آنان را برمیانگیزد و به سوی او باز میگردند در حالیکه او یگانه و یکتا است. پدرم بهتر از من بود و مادرم بهتر از من و برادرم از من بهتر بود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برای من و برای هر مسلمان دیگر نمونه و الگو است.
با این سخنان و مانند آن او را دلداری داد و فرمود: ای خواهر! من تو را سوگند میدهم پس تو سوگندم را نشکن، هیچگاه به خاطر من گریبانت را چاک نکن و صورتت را سیلی نزن و وقتی از دنیا رفتم جزع و بیتابی نکن. سپس او را آورد و نزد من نشانید، و خود به طرف یارانش رفت.[۲۸]
نوشتار اصلی: روز عاشورا
عصر عاشورا هنگامی که به دستور شمر، بدن امام حسین (ع) را تیرباران کردند و اطراف او را گرفتند، حضرت زینب (س) از خیمه بیرون آمد و پسر سعد (فرمانده لشکر دشمن) را این گونه مورد خطاب قرار داد:
«یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ أنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟»[۲۹]
فرزند سعد! آیا ابوعبداللّه [= امام حسین(ع)] کشته میشود و تو تماشا میکنی؟!
او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد:
«وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! لیت السماء انطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل»[۳۰]
«وای برادرم! وای سرورم! وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین واژگون میشد! و ای کاش کوهها خرد و پراکنده بر هامون میریخت.»
وی هنگام رسیدن بر بالین برادرش چنین گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»[۳۱] نیز نقل شده است که رو به سوی مدینه نمود و خطاب به پیامبر(ص) گفت:
«وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتَّلة، تَسفی علیهم رِیحُ الصَّبا، و هذا حُسینٌ مَجزوزُ الرَأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العِمامَةِ و الرِّداء...»[۳۲]
«ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری میروند. اینان فرزندان شمایند که با بدنهای خونین، روی زمین افتادهاند و باد صبا بر پیکر آنان میوزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریدهاند و عمامه و ردایش را به غارت بردهاند. پدرم فدای کسی که سپاهیان، او را غارت کردند، سپس خیمهگاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست!» سخنان و نالههایش، دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار داد و همگان را به گریه واداشت.[۳۳]
در کوفه
نوشتار اصلی: خطبه حضرت زینب در کوفه
بعد از عاشورا، اسیران را به کوفه بردند و در آنجا با وضع دلخراشی گرداندند. در بدو ورود به کوفه، زینب (س) برای حاضران خطبهای خواند به طوری که همه تحت تاثیر آن قرار گرفتند.
حذیم بن شریک الاسدی درباره خطبه حضرت زینب (س) میگوید:
«در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سخن میگوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»[۳۴]
حضرت زینب (س) با خطابه خود، هیجانی شدید در کوفه ایجاد کرد و وضع روحی مردم دگرگون شد. راوی میگوید: «پس از خطبه دختر علی(ع)، مردم کوفه شگفت زده دستها را به دندان میگزیدند.»[۳۵]
در پایان خطبه، آشوبِ شهر و قیام علیه حکومت احساس میشد، از این روی، فرمانده نیروهای نظامی برای جلوگیری از انقلاب علیه ستمگران، اسیران کربلا را به دار الاماره مرکز حکومت عبیدالله بن زیاد فرستاد.[۳۶]
حضرت زینب (س) همراه با اسرا وارد دار الاماره کوفه شد، و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مخاصمه پرداخت.[۳۷]
سخنان حضرت زینب (س) بر مردم اثری عمیق گذارد و خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد. خطبه حضرت زینب (س) و نیز سخنان امام سجاد(ع) و ام کلثوم و فاطمه بنت الحسین در کوفه و دارالاماره و نیز اعتراضهای عبدالله بن عفیف ازدی و زید بن ارقم به مردم کوفه جرئت بخشید و زمینه قیام برضد حکومت ظلم را فراهم ساخت.[۳۸]
حضرت زینب(س) خطاب به یزید
هر حیلهای داری بکار دار. و از هر کوشش که توانی دست مدار. و دست دشمنی از آستین برآر. که به خدا این عار هرگز از تو شسته نشود. سپاس خدا را که پایان کار سادات جوانان بهشت را سعادت و آمرزش مقرر داشت و بهشت را برای آنان واجب انگاشت. از خدا میخواهم که پایه قدر آنان را والا و فضل فراوان خویش بایشان عطا فرماید که او مددکار تواناست.
شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه زهرا، ص۲۶۰.
در شام
حضرت زینب(س) خطاب به یزید
به زودی آنکه تو را بر این مسند نشانده و گردن مسلمانان را زیر فرمان تو کشانده، خواهد دانست که زیانکار کیست و خوار و بییار چه کسی است. در آن روز، داور، خداو دادخواه، مصطفی و گواه برتو، دست و پاست. اماای دشمن و دشمن زاده خدا! من هم اکنون تو را خوار میدارم و سرزنش تو را به چیزی نمیشمارم، اما چه کنم که دیدهها گریان است و سینهها سوزان. و دردی که از کشته شدن حسین به دل داریم، بیدرمان. سپاه شیطان [یعنی عبیدالله بن زیاد و سپاهیان او]، ما را به جمع سفیهان [یعنی یزید و کسان او] میفرستند تا مال خدا را به پاداش هتک حرمت خدا بدو دهند. این دست جنایت است که به خون ما میآلایند. و گوشت ماست که زیر دندان میخایند. و پیکر پاک شهیدانست که گرگان بیابان از هم میربایند. اگر ما را به غنیمت میگیری، غرامت خود را میگیریم، در آن روز، جز کرده زشت، چیزی نداری.
شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه زهرا، ص۲۵۹.
نوشتار اصلی: خطبه حضرت زینب در شام
پس از واقعه کربلا، یزید از عبیداللّه خواست تا کاروان اسیران را همراه سرهای شهیدان به شام بفرستد. خاندان امام حسین (ع) به سوی شام راهی شدند.[۳۹]
موقعیت حکومت یزید هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن سالها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سالها تبلیغات دودمان ابوسفیان را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که «هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در شام، مردم لباسهای نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور بود.»[۴۰]
ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابههایی که حضرت زینب و امام سجاد(ع) در شام ایراد کردند و جنایتهای بنی امیه را آشکارا بیان کردند، از یکسو دشمنی شامیان نسبت به اهل البیت(ع) را به علاقه و محبت بدل نمود و از سوی دیگر، خشم عمومی را متوجه یزید ساخت و یزید مشاهده کرد که کشتن امام حسین (ع) به جای آنکه موقعیت او را بهتر کند، ضربههای کوبندهای بر پایههای حکومتش وارد آورد.
در کاخ یزید
یزید مجلسی ترتیب داده بود و اشراف و سران کشوری و لشکری شام در آن شرکت داشتند.[۴۱] وی در حضور اسرا، اشعاری کفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، مطالبی گفت و آیات قرآن را به نفع خود تأویل کرد.[۴۲]
یزید با چوبدستی که در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر(ص) جسارت کرد.[۴۳] و کینهای که نسبت به پیامبر (ص) و اسلام در دل داشت، علنی ساخت. او اشعاری از ابن زبعری خواند و چند بیت به آن اضافه کرد که مضمون آنها این بود:
«کاش سران قبیله من، که در بدر کشته شدند، میبودند و میدیدند که طایفه خرزج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد میزدند: ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان بنیهاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم. هاشم با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان آمد و نه وحیای نازل شد.[۴۴] من از نسل خُندُف[یادداشت ۲] نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.»
ناگهان زینب (س) از گوشه مجلس با سخنان یزید به مقابله برخاست و با صدای رسا، خطبهای ایراد کرد. خطبه حضرت زینب (س) در کاخ سبز یزید، حقّانیت امام حسین (ع) و باطل بودن اعمال یزید را آشکار ساخت. خطبه منطقی حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد، به گونهای که یزید مجبور شد نسبت به اسرا، اندکی نرمش و انعطاف نشان دهد و از هرگونه واکنش سخت پرهیز کند.[۴۵]
یزید از اطرافیان خود نظر خواست که با اسیران چه کند؟ بعضی گفتند: اینها را نیز به سرنوشت رفتگانشان مبتلا گردان، ولی نعمان بن بشیر، به او توصیه کرد تا رفتار ملایمی داشته باشد.[۴۶]
دراثر روشنگری حضرت زینب (س)، یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن کند.[۴۷] عمادالدین طبری در کتاب کامل بهایی گزارش کرده زینب (س) خواست در شام برای امام حسین (ع) عزاداری کند و یزید پذیرفت.[۴۸] زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت(ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (ص) را میبوسیدند، گریه و زاری میکردند و سه روز عزارداری بپا داشتند.[۴۹] در این عزاداریها مردم آنچنان تحت تأثیر قرار گرفتند که میخواستند یزید را بکشند. مروان حکم یزید را از این که سلطنت او توسط این زنان تباه شود ترساند. از این رو یزید امام سجاد (ع) را فراخواند و گفت اگر او با امام حسین (ع) مقابل میشد نمیگذاشت کار به اینجا برسد. یزید خواست به آنها هدایایی بدهد که نپذیرفتند. سرانجام، اسیران خاندان پیامبر (ص) با تکریم و احترام، به مدینه بازگشتند.[۵۰]
درگذشت
حضرت زینب (س) یکشنبه ۱۵ رجب سال ۶۲ق. درگذشت.[۵۱] برخی نیز درگذشتش را ۱۴ رجب دانستهاند.[۵۲] در مورد محل دفن حضرت زینب(س) سه دیدگاه وجود دارد:
- شام: مشهور این است که قبر حضرت زینب(س) در شام است. این مکان اکنون در جنوب دمشق قرار دارد. به سبب وجود حرم حضرت زینب (س)، این منطقه «شهرک السیدة زینب» نام گرفته است.[۵۳]
- مصر: برخی از مورخان قبر زینب(س) را در مصر دانستهاند.[۵۴] این بارگاه در قاهره در منطقه سیدة زینب قرار دارد و در سال ۱۱۷۳ هجری قمری بازسازی شده است. این مکان به مقام السیدة زینب و مسجد السیدة زینب مشهور است.[۵۵]
- قبرستان بقیع: برخی از مورخان، قبرستان بقیع را در مدینه محل دفن حضرت زینب(س) دانستهاند. سیدمحسن امین از مدافعان این قول است.[۵۶]
کتاب شناسی
درباره حضرت زینب بیش از ۲۰۰ اثر تا کنون چاپ شده [۶۹] که برخی از آنها عبارت است از:
- سیمای حضرت زینب علیها السلام، تاج لنگرودی، محمدمهدی، تهران، نشر ممتاز،۱۳۷۵ش.
- خصائص زینبیه، جزائری، سیدنورالدین، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۱ش.
- مادر مصیبتها(سوگنامه حضرت زینب)، رجالی تهرانی، علیرضا، قم، انتشارات نبوغ،۱۳۸۰ش.
- زیباترین شکیب، زندگانی حضرت زینب علیها السلام، رضایی، مهدی، تهران، انتشارات بنیاد مستضعفان، ۱۳۷۹ش.
- بانوی عاشورا حضرت زینب، سیف، رسول، تهران، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، انتشارات مدرسه،۱۳۷۷ش.
- حضرت زینب بزرگ بانوی کربلا، فولادزاده، عبد الامیر، قم،کانون نشر اندیشههای اسلامی، ۱۳۷۰ش.
- پیامآور کربلا حضرت زینب، فهیم کرمانی، مرتضی، تهران، انتشارات دارالسلام،۱۳۷۶ش.
- اسوههای ایثار (نگاهی به زندگانی حضرت زینب)، قدیانی، عباس، تهران، انتشارات فردابه،۱۳۸۱ش.
- حضرت زینب پیامرسان شهیدان کربلا، محمدی اشتهاردی، محمد، تهران، نشر مطهر،۱۳۷۶ش.
پانویس
- ابن الاثیر، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۳۲.
- ابن منظور، لسان العرب،ذیل واژه «زنب».
- مرتضی زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۶۰.
- مر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸، ج۲، ص۹۱.
- ابوالحسن العلوی، اخبار الزینبیات، ۱۴۱۰ق، ص۲۳.
- شریف القرشی، السیده زینب، ۱۴۲۲ق، ص۳۹.
- جزائری، الخصائص الزینبیة، ۱۴۲۵ق، ص۴۴.
- جزائری، الخصائص الزینبیة، ۱۴۲۵ق، ص۵۲-۵۳.
- امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۳۷.
- ابن الاثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۳۳.
- مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۲۵.
- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۹۵؛ عماد الدین طبری، کامل بهائی، ۱۳۸۳ش، ص۶۷۴.
- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۹۵-۹۶؛ عماد الدین طبری، کامل بهائی، ۱۳۸۳ش، ص۶۷۴.
- مرتضی زبيدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۶۰؛عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب،۱۴۱۴ق، ج۲، ص۴۹۳.
- امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۳۷.
- رک: عمر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸، ج۲، ص۹۲-۹۷.
- عمر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸، ج۲، ص۹۱.
- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۸۵ش، ص۶۰.
- عمر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸، ج۲، ص۹۱.
- محلاتی، ریاحین الشریعة، ۱۳۴۹ش، ج۳، ص۵۷.
- رک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۰۹.
- سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۱۷۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۰.
- جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، ۱۳۶۱ق، ص۶۱.
- محلاتی، ریاحین الشریعة، ۱۳۴۹ش، ج۳، ص۶۲.
- محلاتی، ریاحین الشریعة، ۱۳۴۹ش، ج۳، ص۶۲.
- فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ۱۳۶۶ش، ص۱۸۵.
- مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۷.
- مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۹۳-۹۴.
- مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۱۲.
- سید بن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۱۵۹و۱۶۱.
- فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ۱۳۶۶ش، ص۱۸۵.
- ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۲۵۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۵۹.
- ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۲۹۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۵۸ق، ج۵، ص۳۴۸-۳۴۹.
- رک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰.
- طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۳.
- صادقی اردستانی، زینب قهرمان دختر علی، ۱۳۷۲ش، ص۲۴۶.
- ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۲۹۹-۳۰۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۱۷.
- رک: مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۱۷و ص۱۱۵.
- هاشمی نژاد، درسی که حسین به انسانها آموخت، ۱۳۶۹ش، ص۳۲۶.
- محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ۱۳۷۹ش، ص۳۲۷-۳۲۸.
- هاشمی نژاد، درسی که حسین به انسانها آموخت، ۱۳۶۹ش، ص۳۳۰.
- محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ۱۳۷۹ش، ص۲۴۸.
- رک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۲.
- ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۳۰۶-۳۰۷؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۲۱۳.
- مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۲۲۱.
- مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ۱۳۷۸ش، ص۲۲۱.
- الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، ۱۳۷۵ش، ص۲۴۴؛ رک: سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۱۵۸.
- عمادالدین طبری، کامل بهایی، ۱۳۸۳ش، ص۶۴۴.
- ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۲۷ق، ص۳۱۱.
- عمادالدین طبری، کامل بهایی، ۱۳۸۳ش، ص۶۴۵.
- القزوینی، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ۱۴۲۴ق، ص۵۹۱.
- القرشی، السیدة زینب، ۱۴۲۲ق، ص۲۹۸.
- شریف القرشی، السیده زینب، ۱۴۲۲ق، ص۲۹۹.
- شریف القرشی، السیده زینب، ۱۴۲۲ق، ص۲۹۹.
- عمر رضا کحّاله، أعلام النساء، ۲۰۰۸، ج۲، ص۹۹.
- امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۴۰-۱۴۱.
اخذ از سایت ویکی شیعه ( دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت ع))
نظرات