به گزارش روابط عمومی، در ایام هفته گرامیداشت مقام معلم و استاد با خانم دکتر زهره شریعت ناصری رئیس پژوهشگاه مطالعات اسلامی جامعه الزهرا سلاماللهعلیها در خصوص جایگاه و مقام معلم و مباحث پیرامون آن گفتوگویی انجام داده ایم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
رویکرد و نگاه شما به معلمی چیست و مهم ترین رسالت یک معلم و استاد در جامعه امروز را ناظر به چه مساله و موضوعی میدانید!؟
ممنونم، قبل از هر چیز لازم می دانم که این روز عزیز را به همه معلمان و اساتید تبریک و تهنیت بگویم.ببینید به هر حال معلم، رهرو اندیشه و انتقال دهنده پیام انبیای الهی است، چنان که پیامبران برای راهبری روش داشته اند، معلم نیز روش مند، علم می آموزد.
از سوی دیگر پیامبران گاهی راه را به مخاطب نشان می دادند و مخاطب بود و رهنمود آنان و گاه همچون پیامبر خاتم-به تعبیر امام علی علیه السلام- طبیبٌ دوار بوده اند، یعنی به جای اینکه شاگرد به حضور استاد شرفیاب شود به دنبال راهنمایی شاگرد می رفتند.
با توجه به این نکته ای که عرض شد به عقیده بنده مهم ترین رسالت معلم، بارور ساختن اندیشه هاست، به این معنا که لازم نیست معلم، اطلاعات و داده هایی که خود با مطالعه یا تفکر به دست آورده را در اختیار متعلم قرار دهد و او را از تتبّع، مراجعه و خصوصاً تفکر باز بدارد. این روشی غیر منصفانه است، بلکه معلم راه و روش علم آموزی و علم ورزی را به متعلم می آموزد و گام به گام او را به حل سوال راهنمایی می کند.
راهی که امروز مقابل دانش پژوه قرار می گیرد شاید غالباً بر ارجاع دهی استوار باشد. این شیوه تاحدی معقول و شایسته و حتی بایسته است؛ اما طولانی بودن آن به راکد گذاشتن محصل می انجامد. در این شیوه، متعلم شاید از ذوقی سمعی بهره مند شود؛ ولی ذوق جستجو گری و گوارایی حل مسأله را از او ستانده است. حال تصور بفرمایید این، شیوه استاد در تمام دوره تدریس باشد، آیا می توان انتظار عالم پروری و علم آموزی مطلوب از کسی داشت؟
نکته مهم دیگر اینکه معلم اساساً این رسالت را بر عهده دارد که به گونه ای، موضوع درس را مطابق نیاز مخاطب و با انگیزه مطرح کند که در حین تبیین، پرسش هایی اساسی برای مخاطب ایجاد شود و این سوالات، دانش پژوه را از جای خود تکان دهد و با شیوه ای که از استاد می آموزد برای حل مسائل مطرح شده به تفکر و تتبع بپردازد. این شیوه، هم به دانش پژوه، قدرت پیگیری می دهد و هم او را مسئول یافتن پاسخ به سوالات اساسی خودش بار می آورد. از این رو تشنه کردن شاگردان بر سیراب کردن آنان اولویت دارد و ارائه مستقیم پاسخ و دانسته ها نابود کننده سیستم تفکر خواهد بود.
خلاصه آن که، یاد دادن کار آسانی است، اما پروراندن کاری است بس دشوار
به عنوان یک استاد حوزوی از منظر شما، استاد حوزه با استاد دانشگاه دارای چه تفاوت ها و تمایزاتی است!؟
فی ذاته تفاوتی نیست. شما مدرس هر جا باشی (حوزه یا دانشگاه) سه امر را باید مد نظر داشته باشی: دانش، روش و منش. تدریس بدون مطالعه و دست کم گرفتن محصل، استاد را نیز ناتوان می کند. نمی توان استاد حوزه یا دانشگاه را با این رویکردی که عرض شد ارزش گذاری کرد، هرچند امروز ارزش گذاری می شود. همین ارزش گذاری حاصل رویکرد و نظام آموزشی متفاوت حوزه و دانشگاه است. استادی که در حوزه تدریس می کند ممکن است در دانشگاه نیز تدریس کند و دانش، روش و منش متفاوتی اختیار نماید. از این رو نمی توان گفت استاد حوزه باید چنین باشد و استاد دانشگاه چنان، بلکه اگر شأن استاد و شاگردی و علم آموختن و علم آمیختن مطرح باشد این مرز بندی نباید شکل بگیرد.
از این حیث بنده این مرزبندی را نمی پسندم هر چند محدودیت ها و خط قرمز های هرکدام را محترم می شمارم؛ اما اصل علم دادن و علم آموختن به این امور ارتباطی ندارد. به عبارتی، اخلاق تدریس یکی است. در هردو مجموعه، معلم در دانش خود نباید کوتاهی کند. روش را نیز باید طبق نظام آموزشی ارائه کند و منش را نیز مراعات نماید. در این بین اموری فراتر وجود دارد که دانشگاه را دانشگاه و حوزه را حوزه می نامد. این دو سیستم از جهات گوناگون متفاوتند و لذا حکیمانه است که دو منش متفاوت نیز شکل بگیرد. چنانکه روایات نیز بر علم دینی تاکید فراوان دارد، معلم علم دینی نیز مقامی متفاوت می یابد. از همین روست که نظام استاد و شاگرد در حوزه، بر نظام پدر-فرزندی استوار می شود و معلم، پدر روحانی و ربانی متعلم است و جایگاه نخست در میان پدران سه گانه به او اختصاص می یابد.
از سویی در هر دو نظام باید به منش توحید محوری استاد اشاره کرد. چه اینکه معلم اساساً پلی است میان انسان و خداوند و توحید محوری از طریق استاد به شاگرد انتقال می یابد. معلم انتقال دهنده پیام انبیاست. بنابر این، رویکرد ربانی معلم در هر دو نظام شرط است هر چند این امر در حوزه، اهمیت وافری می یابد و بهتر بگوییم انتظار، بیشتر می شود.
در امر تدریس و فعالیت در نظام آموزشی، چه روشی را پیشنهاد می کنید؟
سرنوشت هر کشور مرهون پرورش است نه صرف آموختن. آموزش بدون تربیت و علم بدون تزکیه فایده مند نیست، اما طبق ساختاری که عرض شد آموزش با پژوهش رابطه ای تنگاتنگ دارد. نمی توان آموزشی را پسندید که پژوهش در آن نباشد؛ پژوهش نیز بدون آموزش یقینا ثمر نمی دهد. این سه رهیافت، کامل کننده یکدیگرند؛ ولی در هر مجموعه ای متفاوت است. گاه صبغه آموزش غلبه دارد و خوشبختانه این سه رهیافت در حوزه علمیه نیز مهم تلقی شده است. شاید با کاستی هایی مواجه باشیم؛ ولی چشم اندازی امید بخش جلوی راه حوزه دیده می شود.
به برخی مؤلفه ها و شاخصه های معلم و استاد موفق اشاره کنید.
معلم و استاد موفق کسی است که روش صحیح علم آموزی را بداند و مطابق آن سلوک نماید. معلم یا استاد برای دوره تدریس باید طرح مشخص از پیش تعیین شده داشته باشد و در میانه کار نیز متناسب با مخاطب، طرح خود را متحول و متکامل نماید و چنان کند که سالیان بعد تاثیرش بر شاگرد مشهود باشد.
به عقیده بنده، استادی می تواند موفق باشد که بیشترین اثر گذاری مطلوب را در شاگرد داشته باشد، حتی اگر صفحات اندکی تدریس کرده باشد؛ ولی بتواند انگیزه ادامه کار را در دانشجو/طلبه ایجاد نماید و چنان که عرض شد شأن پدر بودن را مراعات نماید. خداوند رحمت کند معلمی را که این شأن را دارد و بدان متعهد است.
میزان و شکل مطالعه استاد در موفقیتش نقش ایفا می کند. تنها حفظ مطالب و نقش نوار گونه در کلاس کفایت نمی کند. به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری، افراد از نظر هوش، فهم، استعداد و حافظه با یکدیگر اختلاف دارند. انسان های رشید از حافظه خود بهره برداری صحیح می کنند ولی آدم های غیررشید تصور می کنند حافظه یک انبار است؛ انباری که دائماً باید آن را پر کرد.
نظرات