روز سوم سفر با زیارت مشهد طلاییه آغاز شد
ای دل آرام بگیر!
می دانم که دیگر توان دوری از حسینیه ی حاج همت را نداری.
حس غریب دلم را به که بگویم؟ حسی که از غربت طلائیه بر دلم جا مانده. حسی که بی تابم می کند برای بودن و ماندن در طلائیه. حتی برای آسمان طلائیه هم دلتنگم.
خاکش را بردار و با خود ببر. این خاک طلای ناب است. ناب تر از آن را جایی نمییابی.
طلائيه چه حس غريبی داری. دلم برايت تنگ می شود.
نهر خین
لب نهر خین که می ایستی، فاصله ات با خاک عراق چند متر بیشتر نیست و چیزی که نخست به ذهنت خطور می کند این است که مگر این فاصله چقدر است و تجاوز به خاک ما مگر چقدر سختی دارد؟! و همین جاست که در دل به رزمنده ها و دلیرمردان سرزمینت افتخار می کنی و به حقیقت ایثار و بزرگی کار آنها پی میبری.
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
شلمچه؛ وادی عشق و دلدادگی
شلمچه کجاست؟
شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت،
شلمچه آینه ای است که تمام جبهه با خاکهای سرخش در آن می درخشد و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت می وزد.
شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است. شلمچه شهر شهود و شهادت است . شلمچه مثنوی بلند ایثار و فرودگاه عشق و عروجگاه دل است.
شلمچه آسمانی است سرشار از ستاره های سرخ ، شلمچه بهاری است لبریز از گلهای محمدی ، شلمچه دریایی است مواج از موجهای عاشقی.
مشهد هویزه
پیکرهایی که یکی از روی قرآن های جیبی اش شناسایی می شد و دیگری از روی بقایای پیراهن یا لوازم همراهش، هر کدام ماجرایی شنیدنی از سال ها مبارزه و مجاهدت داشتند.
هویزه پر از غربت است، پر از مظلومیت است، پر از درس و الگوست برا ما.
نظرات