به گزارش روابط عمومی، امروز مصادف با 26 ماه رجب، بنا بر نقلی، سالروز رحلت حضرت ابوطالب علیهالسلام، یار و پشتیبان پیامبر گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم و پدر گرامی حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام است که در سال دهم بعثت اتفاق افتاد.
مصیبت فقدان این عموی مهربان و دلسوز چنان برای پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلم دشوار و ناگوار بود که آن حضرت سال وفات ایشان و حضرت خدیجه سلاماللهعلیها را «عام الحزن» یا سال اندوه نامیدند.
خانم نجمه صالحی، طلبه سطح سه رشته تاریخ اسلام جامعه الزهرا علیهاالسلام به مناسبت رحلت حضرت ابوطالب علیهالسلام، یادداشت علمی با عنوان «عمو، برادرزاده، عشق، ایمان» نوشته است که در ادامه می خوانید:
«از تیره بنی هاشم از قبایل قریش و 35 سال پیش از تولد عصاره هستی متولد شد. درباره نامش اختلاف است بیشتر نام او را عبد مناف و برخی عمران دانسته اند. ابن ابی الحدید درباره اش میگوید: چه بگویم درباره مردی که پدرش سالار بطحاء (وادی مکه) و رهبر قریش و سرور و فرمانروای مکه بود و با وجود فقر سالار قریش شد و قریش او را شیخ مینامید. او حضرت ابوطالب (ع) است که به نقل از تاریخ یعقوبی طبق وصیت پدر، سرپرستی نبی خاتم(ص)، رفادت و سقایت کعبه به او سپرده شد.
او حضرت ابوطالب، والد الائمه(ع) است که به هنگام بعثت از دعوت جدید برادرزاده اش حمایت کرد. در ابتدا به عنوان یک واسطه کوشید قریش را به پذیرش و اذعان اصل صداقت کهکشان وجود محمد (ص) متقاعد نماید. ابن اسحاق در کتاب السیره النبویه مینویسد: "به مرور اقدامات ابوطالب در جهتگیری از دفاع از آنچه که ختم رسل(ص) بیان میکرد، شدت گرفت تا جایی که در مقابل تهدید به ترور جان برادر(ص)، تمام قدرت خویش را در برابر همه پیکره قریش به صحنه آورد."
سید البطحاء در روزگار غربت اسلام، حامی دین بود. دشمنان در طول تاریخ شبهاتی پیرامون ایمان او وارد کردند که با رجوع به اشعاری که از آن بزرگوار به یادگار مانده، اقرار به ایمان واضح است. ابن ابی الحدید در جلد14 شرح نهج البلاغه دراین باره می نویسد: اشعار ابوطالب دلالت میکند بر آنکه او مسلمان بود و فرقی میان کلام منظوم و منثور نیست، اگر متضمن اقرار به اسلام باشد. آیا نمیبینی که اگر فرد یهودی در میان جماعتی از مسلمانان واقع شود و شعری به ارتجال سراید و به نظم آورد که متضمن اقرار به نبوّت محمّد(ص) است، همانا ما به اسلام او حکم میکنیم، چنانکه بگوید: گواهی میدهم که محمّد فرستاده خداوند است.
والد الائمه(ع) به خاتم پیامبران(ص) ایمان داشت، اگرچه مجبور به تقیه بود تا محمد (ص) را پشتیبانی کند و او را از آزار دشمنان اسلام در آغاز نبوت حفظ نماید. در روایتی در کتاب الغدیر، جلد 7، پیشوای پنجم(ع) ایمان وی را سنگینتر از ایمان همه خلق میداند و در این مورد میفرماید: «اگر ایمان همه خلق را در یک کفه میزان قرار دهند و ایمان ابوطالب را در کفه دیگر، ایمان ابوطالب رجحان دارد».
در محاصره شعب ابیطالب، رئیس بنی هاشم، رئیس تهی دستان وپناه مومنان بود. او مراقبت شبانه روزی سلامتی رحمت للعالمین را با پاسداری فرزندانش تکمیل کرد. به نقل از جلد یک تاریخ یعقوبی، هنگامی که اشراف قریش آهنگ خاموش کردن نور ماه عالمین را کردند، حضرت ابوطالب (ع) فرمود: "به خدا قسم تا روزی که مرا به خاک نسپرده اند، هرگز گروه قریش به تودست نخواهد یافت. به کمال خیر خواهی وهدایت، مرا دعوت نمودی وبی شک راست گفتی ودر دعوت خویش امانت داشتی ودینی را عرضه کردی که آن از بهترین دین های مردم است.طبری در کتاب تاریخ الرسل و الملوک می نویسد: "ابوطالب وقتی که قریش از محمد امین به وی شکایت نمودند، فرمود:«ای برادرزاده برو و هر چه می خواهی بگو،به خدا هرگز تو را تسلیم نمی کنم".
با تلاش حامی بزرگ محمد(ص) بسیاری از روش های سرکوب، توسط قریش بی نتیجه ماند. این کهنسال روشن بین به حقیقت دین اسلام ایمان داشت. زیرا نمی توان پذیرفت انسان خردمندی در دفاع از باورهایی که خود بدان پایبند نیست چنان فداکاری هایی انجام دهد. او به تفکر و تعالیم پیامبر(ص) اعتقاد داشت و پشتیبانی از اندیشه و آیین او را در نظر داشت و از هیچ خدمتی دریغ نکرد.
حمایتهای شیخ الابطح(ع) از برادرزاده، تنها ناشی از حب خونی و نژادی او نبود؛ بلکه برخاسته از جهانبینی توحیدی و ایمانش به رسالت رسول خدا(ص) بوده است. عمرش از هشتادسال هم می گذشت. محاصره شعب و فشارهای مالی و جانی به این شخصیت کم نظیر در شعب ابیطالب به حدی بود که فقط مدت کوتاهی پس از محاصره زنده بود. فقدان او داغ بزرگی بر دل قطب عالم امکان(ص) گذارد.
علامه امینی در کتاب الغدیر به غم هجران ایشان اشاره می کند. پیامبر(ص) در فراق ابوطالب(ع) میفرماید: «ای عمو! هنگامی که یتیم شدم پرستارم بودی ومرا در خردسالی پرورش دادی ودر بزرگسالی یاریام کردی، خداوند تو را از جانب من پاداش نیک دهد.»
زندگی حضرت ابوطالب(ع) سراسر تسلیم در برابر خدای محمد(ص) بود. تاریخ گواهی میدهد او با از خودگذشتگی بیمثال خود از یک کفیل و حامی پا فراتر نهاد و با بذل جان، مال، فرزندان و فداکردن سروری و ریاستش بر قریش، در حمایت از رسالت محمد(ص) جهاد کرد. او به دلیل حفظ جان نبی(ص) و عمق بخشیدن به ریشههای درخت اسلام، هیچ گاه به شکل علنی از دین اسلام دفاع نکرد، بلکه بیشتر حمایت مادی، روحی و اخلاقی از پیامبر(ص) و پیروان او میکرد. او یک مجاهد فی سبیل الله بود. عالمگیر شدن اسلام نتیجه جهاد او و جهادگرانی همچو اوست. به یاری خدا به زودی پرچم عدالتگستر آخرین فرزند بزرگ حامی پیامبر(ص)؛ حضرت مهدی(عج) در عرصه هستی به اهتزاز در خواهد آمد.
پایان
نظرات