وقتی پایت را میگذاری در جامعهای که برچسب مذهب، به پیشانی آن خورده، باید شش دانگ حواست را جمع کنی. دیگر فقط کارت، کارکردن نیست. باید نیّتت را، تک تک کارهایت را، هر روز بگذاری زیر یک ذرّه بین قوی تا یک نقـــطه کوچــک و تاریک هم روی آن نیفتد و گر نه کمکم تو و آن کار، خاصیت آیینهایتان را از دست میدهید و شعاع نورتان کوتاه میشود.
چند وقت پیش، سروری که چشمهای حقیقت بینی هم دارد، سوالی از ما پرسید و جوابی داد که هنوز در ذهنمان زنگ میزند:
ـ شیر، روی پشت بام زودتر خراب میشود یا در یک زیر زمین خنک؟!
چون جوابش سخت نبود، از پرسیدنشان تعجب کردیم.
ما که ساکت ماندیم، خودشان ادامه دادند، وقتی زیر نور مستقیم خورشید قرار میگیری، زودتر خراب میشوی.
سوال چشمهایمان بزرگتر شد! قرار بود شیر خراب شود نه ما؟!
دوباره گفتند: وقتی درکنار خورشید وجود اهل بیت(علیهمالسلام) قرار میگیرید، معلوم میشود چه کارهاید. اگر خوب نباشید ناخالصیهای وجودتان، خیلی زود رو میشود.
از آنروز، این حرف، مثل یک حساسیت ریشهدار، به جان فکرمان افتاده که امیدواریم هیچ وقت خوب نشود.
بودن درکنار خورشید اهل بیت(علیهمالسلام)، نفس کشیدن در هوای پاک دین، به همان نسبت که قشنگ و دوست داشتنیست، دقیق هم هست. این مقدمه که شاید از اصل حرفم بلندتر بود برای گفتن این نکته بود:
وقتی زندگی سالم را، در روزهایی که به زمان آخر، معرفی شده، به آتشی در کف دست، تشبیه کردهاند، یعنی زندگی مسلمانی بایدهای و نبایدهای خود را دارد؛ و اگر مهر طلبگی به پیشانی زندگی بخورد مرز این بایدها و نبایدها باریکتر و دقیقتر هم خواهد بود. باید به سراغ سرچشمهها رفت و جرعه جرعه برکت و قانون خوب زندگی کردن را از دستهای خودشان نوشید. پوسته زندگیها این روزها سخت شده است، اما بودن در مسیرهای نورانی؛ بودن در راههایی که به سمت خدا میرود، پنجره گشاست و رنجهای بسیاری را شیرین خواهد کرد و به لطف همیشگی خداوند مهربان، پاداش بزرگی هم خواهد داشت.