مقدمه
انسان موجودی بسیار شگفتانگیز است؛ وی دورانی را پشت سر گذاشته است که به تعبیر قران «لم یَکن شَیئا مذکورا» (انسان آیه ۱) بوده است و با تلاش خود به مقام «ان اجعلک مِثلی او مَثَلی» (مفتاح السعادة ج۱ص۵۰۱) خواهد رسید. گاهی این مخلوق به ظاهر ناتوان، چنان از فرش تا عرش و از ملک تا ملکوت پرواز نموده است که فرشته مقرب الهی از همراهی با او باز مانده فریاد «لو دنوت انملة لاحترقت» (نهج الصباغة فی شرح نهج البلاغه ج۲ص۲۳۱) سر می دهد .
اما برای رسیدن به این قله بلند یک راه بیشتر وجود ندارد و آن راهی است که فرستادگان خدا و اولیاء آنان ترسیم نموده اند. انسان در فرایند تکامل خویش دوران های مختلفی را پشت سر می گذارد که هر یک از آنها ویژگی خاص خودش را دارد. یکی از مهم ترین دوران زندگی انسان، دوران جوانی است و آن زیباترین و حساس ترین روزگار عمر آدمی و نیز ارزنده ترین و گرانبهاترین دوره زندگی انسان محسوب می شود.
اولين رسالت انسان، متوجه خويشتن خويش است. هر پيامبری در آغاز، با تربيت خداوندي ـ با واسطه يا بي واسطه ـ تهذيب و هدایت و تربيت ميشود؛ و هماره در طول دوران رسالتش، از خويشتن خويش غافل نميماند. در آيه کريمه آمده است: «قوا انفسکم و اهليکم ناراً، خويشتن و اهل خويش را از آتش در امان گيريد.»(تحریم آیه ۶).
انسان پس از توفیق در تربیت خود، باید به دیگران نیز کمک کند تا آنها نیز بتوانند تربیت شده و راه هدایت و سعادت را طی کنند. از جمله این افراد ، فرزندان انسان و نسل جدید یعنی کودکان و نوجوانان و جوانان اند که نیازمند همراهی و ارشاد بزرگترها و الگوهای زندگی بویژه والدین و مربیان هستند.
اهميت دوران جواني
از جمله دورههای مهم و تأثیرگذار در زندگی هر فرد، دوره جوانی است که بهار زندگی به شمار می رود. به طور طبیعی، شناخت ویژگیهای انسان در این دوره، می تواند به استفاده مطلوب دوره جوانی بینجامد و به کارگیری توانایی ها در این زمان، به رشد و کمال بیشتر منجر شود. بر اين اساس، شناخت دوران جواني، از اهميت خاص برخوردار است.
جوانی، مناسب ترین زمان براي به دست آوردن توانایی ها و دانش هاست؛ به گونه ای که می توان ادعا کرد دوران جواني، فرصتی طلایی و در عین حال، کوتاهی است که اگر به خودشناسى و كمال يابى اختصاص یابد، سعادت جوان به خوبی تأمین مي گردد.
حضرت علی-علیه السلام- در خصوص اهمیت جوانی و تأثیر آن در زندگی فرموده اند:
در ايام سلامت بدن، سرمايه اى فراهم و مهيا نساخته و در اوايل فرصت هاى زندگى و نيرومندى، درس عبرتى نگرفتند و درخشنده ترين ايام عمر را رايگان از كف دادند. آيا كسى كه در جوانى اهل تن پرورى بوده، مى تواند در پيرى جز شكستگى و ذلت انتظارى داشته باشد؟!
و نيز فرمودند: شَيْئَانِ لَا يَعْرِفُ مَحَلَّهُمَا إِلَّا مَنْ فَقَدَهُمَا: الشَّبَابُ وَالْعَافِيَةُ؛ دو چیز است که فضیلت و برتری آنها را نداند، مگر کسی که آن دو را از دست داده باشد؛ جوانی و سلامت.
نکات مهم در تربیت جوانان :
در آغاز اين کلام، لازم است برای توجه به اهمیت و ضرورت تربیت جوانان به نکتههاي ذيل توجه شود:
الف: در يک نگاه و بررسي«درون ديني»، هر مسلماني با توجه به سه نکته، اعتراف به اکمال دين ميکند:
۱ـ قرآن، کامل فرو فرستاده شده و در آن به اکمال دين تصريح شده است[مائده/۳].
۲ـ رسالت از سوي خاتم پيامبران، حضرت محمد(ص)، به طور کامل انجام شده است.
۳ـ تکليف امت در قالب معرفي پيشوای معصوم و بعد از او معصومي ديگر، تعيين شده است؛ تا آنجا که اگر دو نفر از جمعيت زمين باقي بمانند، حتماً يکي از آنان معصوم و حجت خداست.
اما اثبات کامل بودن دين براي آنان که ايمان به اسلام ندارند، استدلالهاي ديگري دارد؛ که در جاي خود به آن پرداختهاند.
ب: شک نيست که تبيين، تفسير، توسعه و تأويل راستين قرآن کريم، از زمان نبي اکرم (ص) به وسيله آن حضرت آغاز شد، و بعد از ايشان امام علي بن ابي طالب اين رسالت را بر دوش گرفتند. سپس، امامي بعد از امام ديگر تا زمان امام حسن عسکري(ع)، تداوم آن رسالت را عهدهدار بودند و در عصر ظهور نیز، دنياي جديدي از کشف حقايق قرآني به وسيله حضرت مهدي(عج) تحقق مييابد.
پ: امام علي بن ابي طالب(ع) از زمينه وجود اقبال مردم و تشکيل حکومت ـ با وجود موانع گوناگون ـ بيشترين بهره را در تبيين حقايق قرآني بردند. مجموعه نهج البلاغه، بخشي از آثار برجاي مانده آن امام برحق است.
ت: در باب تربيت جوان، سرخطهاي جالب و فراواني در قرآن مييابيم، که امام علي بن ابي طالب در خطبه ها و نامه ها و حکمت ها از جمله نامه ۳۱ نهج البلاغه، آنها را تفسير و تطبيق کرده و در دسترس خواستاران و مشتاقان معرفت و تربیت نهادهاند.
ث: نامه ۳۱ نهج البلاغه، منشوري جاودانه است که دهها شرح و تفسير در طول تاريخ و در عصر کنوني بر آن نوشتهاند که ما قطرههايي از این دریای حکمت و معرفت را برگرفتهايم.
ج: مقوله «تربيت»، اصليترين و بنياديترين رسالتها و دغدغههاي انبيای بزرگ و امامان نور(ع) به شمار ميرود، که همه هدفها در خدمت اين امر بزرگ بوده است.
چ :روزگار و آموزگار بهترین عامل تربیت انسان به شمار می رود. تاريخ و رويدادهاي بايگاني شده در دل آن از بزرگترين آموزگاران تربيت آدمي به شمار ميرود، که آزمايشگاهي بزرگ، آيينهاي سترگ و منبع کلان شناخت است.
خ: حیطه های تربيت انسان، سه بخش دارد:
۱ :شناختی و بینشی
۲: عاطفی و انگیزشی
۳: رفتاری و کنشی (الگویی)
ن: ابعاد تربیت نیز گسترده است از جمله:
۱ـ تربيت اندام وجسم: پرورش بدني (تربیت جسمی)
۲ـ تربيت انديشه و فکر: آموزش و بارور کردن استعدادهاي فراگير (تربیت عقلانی) و ايجاد تحول و فعليت بخشيدن به استعدادهاي فطري آدمي، براي رسيدن به انسان شدن.
۳ـ تربیت اخلاقی
۴- تربیت اعتقادی
۵- تربیت عبادی
۶- تربیت اجتماعی و سیاسی
۷- تربیت اقتصادی
۸- تربیت جنسی
۹- تربیت خانوادگی
۱۰-تربیت عاطفی و روانی
۱۱-تربیت حرفه ای
۱۲-تربیت علمی و فرهنگی
لذا باید به همه حیطه ها و ابعاد تربیت توجه نمود تا تربیتی کامل و متعادل و متوازن و همه جانبه وجامع شکل گیرد.
ی: باید به اهداف اصلی تربیت آدمی توجه شود.
در بسياري از آثار تربيتي قلمزنان غيرمعتقد به وحي آسماني، بر روي هدفهاي تربيت يا کمتر تکيه شده يا به صورت کلي، به«در خدمت جامعه بودن» توجه گرديده است. اين امر کاملاً طبيعي است که تربيت، با مسئله اعتقاد به خدا و هدف آفرينش انسان، کاملاً ارتباط تنگاتنگ دارد.
لذا با توجه به پرورش فرزند صالح و شایسته، زیباترین یادآوری از دو بخش یادآوری های انسان در زندگی محسوب می شود : یعنی کارها و اعمال انسان یک یادگار خیر از اوست و فرزند صالح نیز یادگار خیر دیگری است که از دیگری زیباتر است.
پس باید با تمام وجود و با داشتن علم و آگاهی و مهارت لازم و کافی به تربیت نسل جدید اقدام کنیم تا جوانان و فرزندانی صالح تربیت نموده و از خود به یادگار بگذاریم که مایه افتخار و آبروی دنیا و آخرت ما باشند.
صفات شایسته یک جوان
حال با توجه به اهمیت و ضرورت تربیت جوانان، یک جوان شایسته چه ویژگی ها و اوصافی باید داشته باشد؟
به تعبیر دیگر جوان مطلوب از منظر اسلام و بویژه امام علی علیه السلام کیست؟
۱-صالح بودن
در این مورد آداب و خصلت های فراوانی مطرح است که یک جوان مطلوب و شایسته آنها را باید دارا باشد، از جمله این خصلت ها صالح بودن است.
در غررالحکم جلد ۲ صفحه ۵۷۵ آمده است: «الولد الصالح اجمل الذکرین» فرزند صالح و شایسته زیباترین یادآوری از دو بخش یادآوری های انسان است. یعنی کارها و اعمال انسان یک یادگار خیر و فرزند صالح یادگار خیر دیگری است که از دیگری زیباتر است. پس باید جوانان و فرزندانی صالح تربیت کرد و از خود به یادگار گذاشت.
۲-ناصح بودن
دومین خصلت ناصح بودن است. جوان علیرغم شور و احساس، زور بازو و غرور، اگر پیرو احساس و هوس نباشد و در پی شر و بدی نگردد و بر عکس به دنبال خیر و خوبی، خیرخواه و ناصح باشد، بسیار مطلوب و پسندیده است.
حضرت علی(علیه السلام) محمدبن ابی بکر را چنین توصیف می کند: «فعندالله نحتسبه ولدا ناصحا» (نهج البلاغه، نامه ۳۵) مصیبت شهادت محمدبن ابی بکر را که فرزندی ناصح و خیرخواه بود را به حساب خدا می گذارم.
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) چنین آمده است: «خیر شبابکم من تشبه بکهولکم». (میزان الحکم، ج ۵ ،ص ۶) بهترین جوان هایتان آنانند که به پیران شبیه باشند.
مقصود از شباهت جوانان به پیران آن است که پختگی و خیرخواهی و مسلط بودن بر هوس ها و احساسات را که در پیران است دارا باشند؛ اگر جوانی این چنین باشد پس شبیه افراد مسن خواهد بود.
از جمله ویژگی بزرگسالان آن است که دنبال خیر و صلاح هستند، در پی خواسته های احساسی و شهوانی نیستند. یعنی آنان ناصح هستند، اگر جوانی ناصح باشد شبیه پیر است و پسندیده است. چنانچه اگر پیری دنبال شر و احساسات و شهوات باشد، مذموم و ناپسند است.
در میزان الحکم، جلد ۵ آمده است: «و شر کهولکم من تشبه شبابکم»، پیران بد کسانی هستند که شبیه جوانان هستند.
فرزند در دوره فتنه پرخاشگر، دشمن، ستیزه جو و خشونت کردار می شود:
«فاذا کان ذلک کان الولد غیظا» وقتی آن زمان برسد که باطل موضع گرفته و... پس فرزند دشمن و پرخاشگر می شود. از ابعاد منفی فتنه همین است که نسل جوان را تباه و در برابر پدر عاصی و دشمن و ستیزه جو می سازد.
۳-مطیع پدر بودن
سومین خصلت جوان شایسته، مطیع پدر بودن است. حضرت علی (علیه السلام) اطاعت پدر را حق پدر بر فرزند میداند و می فرمایند: «فحق الوالد علی الولد ان یطیعه فی کل شی الا فی معصیه الله سبحانه» ؛(نهج البلاغه حکمت ۳۹۹) حق پدر بر فرزند آن است که در هر کاری، جز معصیت پروردگار، از پدر اطاعت کند.
۴-احترام گذاشتن به بزرگترها
چهارمین خصلت احترام گذاشتن به بزرگترهاست. نوجوانان و جوانان باید بزرگترها را تعظیم و تکریم کنند و احترام آنان را رعایت کنند. امام علی (علیه السلام) در بیان فساد زمان خود چند ویژگی را برمی شمارد. از جمله می فرمایند: “لایعظم صغیرهم کبیرهم” (نهج البلاغه خطبه ۲۳۳) کوچکترهایشان بزرگسالها را احترام نمی کنند.
۵- عمل به آئین جوانمردان (فتوت و جوانمردی)
پنجمین خصلت عمل به آئین جوانمردان است. در متون دینی و روایات، فتوت و جوانمردی از ویژگی های مثبت شمرده شده و در تعریف آن به نکات برجسته اخلاقی اشاره شده است. حضرت علی (علیه السلام) فرموده است: بعد المرء عن الدنیه فتوه”. (غررالحکم ج ۲ ص ۲۶۸)
یعنی دوری انسان از پستی و صفت های پست، جوانمردی است و دیگر آنکه «نظام الفتوه الاحتمال عثرات الاخوان و حسن تعهد الجیران»(همان) آئین جوانمردی به تحمل کردن لغزش های برادران و رسیدگی خوب به همسایگان است.
از طرفی دیگر کلمه فتوه از فتی به معنی جوان است. در فارسی هم کلمه جوانمردی بدان اطلاق می شود. این نکته ادبی گویای آن است که ویژگی جوانمردی با جوان بیشتر تناسب دارد، در اصل جوانان باید آراسته به این خصلت برجسته اخلاقی یعنی جوانمردی و فتوت و ویژگی های آن باشند.
۶- دارای ضمیری بسیار پذیرا و مستعد
از جمله ویژگی های بسیار مهمی که در نهج البلاغه برای جوان بیان شده اینست که او دارای ضمیری بسیار پذیرا و مستعد میباشد. استعدادهای انسان در این دوره شکوفا شده و با کمتر فعالیت در زمینهای آماده بهرهدهی است. در آغاز جوانی قلب انسان همچون زمینی خالی است که توان بذر پذیری و بذرپروری بسیار بالایی دارد. ایشان فرمودند: «ِانما قلب الحدث کالاًرض خالیه ما القی فیها من شیئ قبلته» قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود .
به جهت همین فراگیری و پذیرش زیاد جوانان است که دشمنان توجه بیشتری به این قشر دارند و این قشر از اجتماع بیشتر آماج برنامههای آنهاست. لذا بر مربیان و والدین لازم است که به آنچه که در قلب جوان کاشته می شود توجه کنند، امام (ع) با اشاره به این حقیقت می فرماید: «فبادرتک بالادب قبل أن یقسوا قلبک ویشتغل لبّک»؛ در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن که دلت سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد.
خصوصیات نکوهیده برای جوان
اما در عین حال بعضی از ویژگی های رفتاری برای جوانان چهره منفی و ناشایست به تصویر می کشد که جوانان و نوجوانان باید از آن دوری کنند. از جمله آن ویژگی ها می توان موارد زیر را نام برد:
۱-عصبانیت و پرخاشگری
اولین خصلت نکوهیده برای جوان، پرخاشگری و ستیزه جویی است. حضرت علی (علیه السلام) در بیان آثار منفی فتنه بنی امیه به این نکته اشاره دارد که فرزند در دوره فتنه پرخاشگر، دشمن، ستیزه جو و خشونت کردار می شود:
«فاذا کان ذلک کان الولد غیظا”» (نهج البلاغه خطبه ۱۰۸.) وقتی آن زمان برسد که باطل موضع گرفته و... پس فرزند دشمن و پرخاشگر می شود.
از ابعاد منفی فتنه همین است که نسل جوان را تباه و در برابر پدر عاصی و دشمن و ستیزه جو می سازد.
۲- بداخلاقی وسوء خلق
دومین خصلت ناپسند بداخلاقی است. از ویژگی های منفی برای جوانان بداخلاقی است. حضرت علی (علیه السلام) آنگاه که از فساد زمان خویش گله می کند می فرماید: «فتاهم عارم» (نهج البلاغه خطبه ۲۳۳) جوانشان بداخلاق است.
عارم یعنی سختی و دشواری و شدت و به کسی گفته می شود که برخوردش تند و آزاردهنده و اخلاقش خشن و بد است. فرق این دو خصلت منفی (غیظا و عارم) در آن است که اولی به معنی آن است که از انسان به دیگران ناراحتی برسد. اما دومی اعم از آن است که موجب رسیدن یک امر نامطلوب به دیگری باشد یا نباشد و صرفا به معنی تند و بداخلاق بودن است. شاید فرقشان در این باشد که اولی در مقابل پدر است و دومی در مقابل هر فرد دیگر خواه پدر یا غیر آن باشد. هرچند این صفات برای بزرگسالان نیز ناپسند است، آنان همانند جوانان باید از این ویژگی های منفی دور باشند.
۳-دوری از والدین (بی احترامی و عدم افتخار به والدین)
خصلت ناپسند دیگری که بر ترک آن از سوی جوانان تأکید شده دوری از پدر و مادر است. گاهی بعضی فرزندان وجود پدر و مادر خود را ننگ دانسته و از آنان دوری می کنند، بویژه اگر پدر و مادر بی سواد باشند و یا ظاهر مرتب و آراسته نداشته باشند. این صفت بسیار زشت و نادرست و ضداخلاق اسلامی است. هر جوان باید به پدر و مادرش به هر کیفیت که هستند افتخار کند و با آنان نزدیک و همدم و مانوس باشد. با توجه به زمینه های مستعد جسمانی و روانی جوانان، توصیه به دور بودن از این خصایص ناپسند و زشت برای آنان روشن می شود..
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «من استنکف من ابویه فقد خالف الرشد». (همان) کسی که از پدر و مادر خود استنکاف دارد و آنان را ننگ خود داند از رشد و راه درست به در رفته است.
۴- نافرمانی از والدین
نافرمانی در مقابل پدر و مادر خصلت منفی و ناپسند دیگر جوانان است. جوان نه تنها باید در مقابل پدر و مادر نافرمان نباشد بلکه باید کاملا رام و خاضع و فرمان بردار باشد. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «شرالاولاد العاق». (غررالحکم ج ۲ ص ۵۷۶) بدترین فرزندان، اولاد نافرمان است. با توجه به اینکه توصیه های اخلاق به فرزندان تحت عنوان اولاد بیشتر در سنین جوانی است، می توان از واژه اولاد و کاربرد آن در تعابیر و تعالیم اخلاقی در بحث از جوانان سود جست. امام (علیه السلام) می فرمایند: «ولد عقوق محنه و شوم» (همان.) یعنی فرزند نافرمان موجب محنت است و شوم و نحس است.
۵-مایه ننگ و عار گذشتگان بودن
گاه جوانان و فرزندان ،رفتاری را در پیش می گیرند که شرف و آبروی خانوادگی را از بین می برند و مایه ننگ و عار دودمان خود خواهند بود و بزرگترهایشان آرزو می کنند که ای کاش چنین فرزندی نداشتیم.
لذا مایه ننگ و عار گذشتگان بودن، خصلت ناپسند دیگری است که جوانان را تهدید می کند. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «ولد السوء یعدالسلف و یفسد الخلف» (همان.) یعنی فرزند بد موجب عار و ننگ گذشتگان و تباهی آیندگان است و نیز فرمودهاند: »ولد السوء یهدم الشرف و یشین السلف». (همان) فرزند بد شرف را ویران سازد و گذشتگان را عیبناک می کند. در پایان بر این نکته تاکید می کنیم که اولیای بزرگوار نسبت به جوانان و فرزندان خویش مسئولند، باید آنان را درست درک کنند و متناسب با روحیات و نیازها و استعدادهایشان به تعلیم و تربیت آنان مبادرت ورزند.
۶- آرزومندی
جوان شهروند شهر آرزوهاست.
امیرمومنان (ع) در نامه خود به امام حسن(ع) می فرماید: این نامه را به جوانی می نویسم که آرزومند چیزی دست نیافتنی است.
جوان طبیعتا دارای آرزوست بنابراین، آرزو و امید او تا حدودی طبیعی است زیرا خیالات و آرزوها، نوعی ارضای خاطر را برای جوانان به ارمغان می آورد. چنانکه پیامبر اسلام (ص) می فرماید: آرزو برای امتم رحمت است، اگر آرزو نبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درخت نمی کاشت.
اما آنچه که موجب زیادی خاطر می شود و جوان را در آستانه سقوط قرار میدهد، آرزوهای دور و دراز و ناصواب است امام علی(ع) با روشن گری دقیق چارجوب آرزو جوانان را مشخص وآسیب های آن را بیان نموده است ازآنجا که می فرماید: «اعلم یقینا أنک لن تبلغ أملک ولن تعدوأجلک وأنک فی سبیل من کان قبلک فخفّض فی الطلب وأجمل فی المکتسب فإنّ ربّ طلب قد جرّالی حرب.» به یقین بدان که تو به همه آرزوهای خود نخواهی رسید. ازمرگ جلو نمی افتی وبر راه کسی می روی که پیش از تو می رفت . پس در بدست آوردن دنیا آرام باش ودر مصرف آنچه بدست آوردی نیکو عمل کن زیرا چه بسا تلاش بی اندازه برای دنیا که تاراج رفتن اموال کشانده شد.
۷- مغلوب آفات و شهوات
خداوند متعال تکوینا در وجود انسان قوای مختلفی قرار داده است که برخی از آنها هنگام بلوغ فعال شده و در دوره جوانی به اوج خود می رسد وبا رسیدن سن میان سالی تدریجا فروکش می کند .ولی تشریعا حدودی برای آن بیان نموده است که از آن تجاوز نکند. در دوره جوانی بخاطر اوج گرفتن قوای نفسانی حفظ وکنترل آن وهم چنین حرکت در مسیر تعیین شده، کاری سخت وطاقت فرسا است ونیز دوره جوانی دوره غلبه شهوات واحساسات بر نیروی تفکر واندیشه ودوره کم تجربگی وناپختگی است واین امر سبب می شود که جوان به خوبی از ابعاد وپیامدها و وقایع ورخدادهایی که پیرامون او در جریان است آگاه نباشد ولذا نتواند تصویر وچشم انداز روشنی برای خود، ترسیم کند.
بر همین اساس امام علیه السلام فرمودند: نصب الآفات وصریع الشهوات، مخاطب این نامه جوانی است که آماج بلاها و به خاک درافتاده خواهشها است.
ارتباط سه گانه جوان
جوان در زندگی کوتاه خود روابط فراوانی با دیگر موجودات جهان هستی بر قرارمی کند،صورت وکیفیت این ارتباطات هم مختلف است اما راز موفقیت وسعادت دنیا وآخرت او در سه نوع ارتباط وآن هم بطور صحیح ودر مسیر خود ،نهفته است واین سه ارتباط عبارتند از :
الف.ارتباط با خدا
ب. ارتباط باخود
ج . ارتباط با دیگران
در دنیا کمتر کسی پیدا می شود که ارتباط سه گانه فوق یا برخی از آن را نداشته باشد. اما آنچه مهم است شکل وکیفیت ارتباط است امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه زیباترین شکل ارتباط باخدا، با خود و با دیگران را بصورت جالب و رسا بیان نموده است. گرچه این مطالب برای همگان است ولی نیازمندی جوانان به این توصیه ها شدید و بیشتر است لذا با رویکرد جوان شناختی مطرح شده است.
الف. ارتباط جوان با خدا
برای ارتباط با خدا نیاز به استحکام مبانی اعتقادی وتقویت باور های دینی دارد اساسی ترین اصول اعتقادی توحید وخداشناسی است تا وقتی که جوان خدارا نشناسد ودر راه معرفت الاهی گام بر ندارد نمی تواند ارتباط مطلوبی با خدا داشته باشد لذا بر عالمان دینی و وارثان مکتب توحید لازم است جوان مسلمان را با خدا آشنا نموده نور شناخت و معرفت خدای متعال را در دل او روشن سازد.
جوان و نیایش
هنگامی که جوان زیباییهای خدا شناسی و خداباوری را درک کرد طبق میل درونی بسوی آن می شتابد و با کسب معرفت الهی، خداباوری را در دل خویش استحکام می بخشد، وقتی با معبود حقیقی خویش آشنا شد و دانست که معبود او خدای رئوف و مهربانی است که سخنان او را متواضعانه با کمال دلسوزی گوش فرا می دهد «فإذا نادیته سمع نداک» ،حرف دل خود را با او در میان می گذارد وعاشقانه با او به راز ونیاز می پردازد. از دیدگاه نهج البلاغه دعا و نیایش اساسی ترین وظیفه جوان محسوب می شوداز آنجا که می فرماید: بدان خدایی که گنج آسمان وزمین در دست اوست به تو اجازه درخواست داده واجابت آن را به عهده گرفته است تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطاکند .
داشتن آرزوهای بلند وخواسته های فراوان از یک سوی، توجه دشمنان به جوانان برای اغفال از سوی دیگر نیاز جوان را به راز و نیاز برای برطرف کردن غم ها و غصه ها و مددجویی از خدا لازم و ضروری می سازد. امام (ع) در این زمینه میفرمایند: «فأفضیت إلیه بحاجتک وأبثثته ذات نفسک وشکوت إلیه همومک واستکشفته کروبک وإستعنته علی أمورک» حاجت خود را با او بگوی و آنچه در دل داری نزد او بازگوی، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن تا غم های تو را بر طرف سازد و در مشکلات تو را یاری رساند.
ب: ارتباط جوان با خود
مراد از ارتباط با خود، تهذیب نفس، کسب فضائل اخلاقی و درست نمودن رفتار وحالات درونی است. شکی نیست که همه خواهان نیکبختی و سعادتند و برای رسیدن به این هدف بزرگ راهی جز تزکیه و تصفیه نفس یعنی کسب مکارم و فضائل و دوری از رذائل اخلاقی وجود ندارد. قرآن کریم بر این مطلب تصریح دارد که میفرماید: «قدأفلح من زکّیها».
پرسشی که مطرح می شود اینکه علی رغم این همه عوامل انحراف وگمراهی که بر سر راه جوان قرار دارد عواملی که امکان دارد زندگی او را ویران وآخرتش را تباه سازد چگونه میتوان در برابر آن استقامت و پایداری نموده با تهذیب نفس وکسب فضائل اخلاقی به کمال و سعادت برسد؟!
درپاسخ باید گفت امام علیهالسلام چند راه روشن وکاربردی جلوی جوان سالک گذاشته است که امنیت وی را از همه ناهنجاری های اجتماعی واخلاقی ضمانت می کند.
۱- یادخدا
همه قوای درونی انسان از قلب فرمان می گیرد و قلب است که منشأ همه خوبی ها و بدی ها، خوشبختی ها و بدبختیها است. جوان تا وقتی که نتواند قلب خود را از سکونت شیاطین، پاک نموده و محل نزول رحمت الهی قراردهد، نمیتواند قوای دیگر را کنترل کند. لذا بر جوان لازم است که قلبش را با یاد و ذکر خدا زنده نماید و در این صورت است که وی میتواند با همه موانع مقابله نموده به سعادت برسد.
حضرت فرمودند: همانا تو را سفارش می کنم که دلت را با یاد خدا زنده کنی.
۲- تقویت جان
هم چنان که برای جهاد اصغر نیاز به تقویت جسم و نیروی بدنی دارد، برای جهاد اکبر که جهاد با نفس امّاره است، قدرت و نیروی روحی و معنوی لازم است. امام (ع) با اشاره به این مطلب عوامل تقویت روح را نیز بیان فرموده است: «جان را با یقین نیرومند کن و با حکمت روشنایی بخش و با یاد مرگ آرام کن، به نابودی از او اعتراف گیر و با بررسی تحوّلات ناگوار دنیا به او آگاهی بخش و از زشتی های گردش شب و روز او را بترسان و تاریخ گذشتگان را بر او بنما.»
۳- خوف از خدا
مطمئنترین و مستحکمترین دستگیرهای که اگرانسان به آن چنگ بزند از هر نوع عوامل انحراف و گمراهی در امان میماند، تقوای الهی وخوف از خداست. امام (ع) در این رابطه میفرماید: «همانا تورا به ترس از خدا سفارش می کنم که پیوسته در فرمان او باشی.»
و در جای دیگر می فرماید: «ومن خاف أمن کسی که از خدا بترسد ایمن باشد.»
ج: ارتباط جوان با دیگران
یکی از موضوعات بسیار مهمی که نقش بسزایی در موفقیت در دنیا و سعادت در آخرت جوان ایفا میکند، موضوع ارتباط او با دیگران و چگونگی آن است. بطور کلی ارتباط جوان با دیگران بر دو قسم ذیل تقسیم می شود.
۱-ارتباط جوان با جامعه
جوان خواهان این است که اجتماع انسانی که او در آن زندگی می کند جامعهای باشد صلح، صفا و امنیت بر آن سایه افکند.
نزاعها، کشمکشها و پروندههای قضایی به حداقل برسد محبت و صمیمیت در آن موج زند و تعاون و همکاری به حد اعلی برسد. برای بوجود آوردن چنین محیطی می بایست جوان وظایف و حقوق اجتماعی خود را نسبت به جامعه خود به احسن وجه ادا نماید.
امام (ع) در رابطه با وظایف جوان نسبت به جامعه می فرماید: «یَابنی إجعل نفسک میِزانا، پسرم خویشتن را معیار و مقیاس قضاوت میان خود ودیگران قرار ده برای دیگران چیزی را دوست دار که برای خود دوست می داری و برای آنان نپسند آنچه را برای خود نمیپسندی، به دیگران ستم نکن همان گونه که دوست نداری به تو ستم شود. به دیگران نیکی کن چنان که دوست داری به تو نیکی شود آنچه را برای دیگران قبیح میشمری برای خودت نیز زشت شمار و برای مردم راضی شو به آنچه برای خود از سوی آنان راضی می شوی. آنچه را که نمیدانی مگو، اگرچه آنچه میدانی اندک باشد و آنچه دوست نداری درباره تو بگویند، درباره دیگران مگو.»
۲- ارتباط جوان با افراد
از نظر نهج البلاغه جوان باید با همه افراد با خوبی و نیکی رفتار کند و حقوق همه آنها را بعنوان افراد جامعه باکمال دقت رعایت نماید و همه آنان را دوست داشته باشد. اما اگر بخواهد رابطه دوستانه و خصوصی با کسی برقرار کند به گونهای که اعتقاد، رفتار و اخلاق او بر جوان تاثیر گذار باشد، نمی تواند با هر کسی رابطه این چنینی برقرار کرد بلکه باید به شخصیت طرف مقابل توجه نمود و خوب و بد بودن او را مورد بررسی قرارداد . مقصود از رابطه جوان با افراد هم همین است.
امام (ع) درحدیث معروف خود به فرزند بزرگوارش امام حسن (ع) دراین زمینه فرمودند:
«یابنیّ إیّاک ومصادقة الأحمق فإنّه یرید أن ینفعک فیضرّک وإیّاک مصادقةالبخیل فإنّه یقعد عنک أحوج ما تکون إلیه. وإیّاک ومصادقة افاجر فإنّه یبیعک بالتّافه ومصادقة الکذّاب فإنّه کالسّراب یقرّب علیک البعید ویبعّد علیک القریب.»
پسرم از دوستی با احمق بپرهیز، چرا که می خواهد به تو نفعی برساند اما دچار زیانت می کند و از دوستی با بخیل بپرهیز، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز داری از تو دریغ می کند و همچنین از دوستی با بدکار بپرهیز که به اندک بهایی تو را می فروشد و نیز از دوستی با دروغگو بپرهیز که او به سراب ماند، دور را به تو نزدیک و نزدیک را دور می نماید.
وماتوفیقی الا بالله العلی العظیم
تهیه و تدوین: مرکز مشاوره جامعه الزهرا علیهاالسلام
تیرماه ۱۴۰۳
نظرات